کاش میشد که نسیمی خبرت را می برد

ساخت وبلاگ

خوب شد تیر سه پر گرچه سپر را کج کرد

سنگرت بود و گرنه سپرت را می برد

 

دست و پا می زنی اما پدرت حیران است

گلویت زیر عبا تا به حرم پنهان است

 

این طرف ناله و آن سوی ولی غوغا شد

گرچه لب خشک ولی چشم همه دریا شد

 

مادرش زد به سر و عمه کنارش افتاد

ناله زد وای علی خواهرش از جا پا شد

 

بدن کوچک از پوست به سر بند شده

دفن شد زیر لحد باز پدر تنها شد

 

بعد ازآن واقعه یعنی دم غارت کردن

حرمله پشت حرم آمد و واویلا شد

 

مادرش گفت که ای حرمله لعنت بر تو

به روی نیزه نزن، زخم گلویش وا  شد

 

مادرش داشت کنار پسرش جان می داد

از غم سوختن بال و پرش جان می داد

پایگاه شعر...
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر mahmoud43 بازدید : 256 تاريخ : سه شنبه 21 مهر 1394 ساعت: 3:22